پروانه ی آبی
اسون به دست نیومدی که اسون از دستت بدم تو رو به دست هیچ کسی حتی خدا من نمیدم برای داشتنت منم به حرف و فرمونت میرم میام فدای تو میشم خودم به قربونت میرم نیست کسی جز من بتونه عاشق و رامت بمونه اینهمه دیوونگیهام بذار به یادت بمونه وقتی ستاره های ما شبا میان تو آسمون نمیذارم ستاره ای بیاد بشینه بینمون هر جای این دنیا بری بدون که دنبالت میام واسه رسیدن به تو از همه کاری بر میام خیال نکن میذارمت بری ازم دل بکنی تا به همیشه دارمت تا به ابد مال منی وقتی ستاره های ما شبا میان تو اسمون نمیذارم ستاره ای بیاد بشینه بینمون
بیا دنیا را قسمت کنیم اینبار سهم تو دلتنگی باشد و سهم من تمام خوبی های دنیا سهم تو ابر سیاه و دل تنگ سهم من باغی از گل های زیبا ولی نه از تمام خوبی ها فقط یه شاخه گل بر میدارم برای پروانه آبی یه ترانه بوی دریا با یه دنیا نم نم بارون دنیا ارزانی خودت اینبار که برگردی به گمانم کمی دیر باشد اینبار من میروم شاید غریبه بیشتر از تو سهم من باشد . کاش کمی بیشتر با دلم میماندی بی نقطه
تو را آرزو نخواهم کرد
هیچ وقت .
تو را لحظه ای خواهم پذیرفت که خودت بیایی
با دل خود نه با آرزوی من . بی نقطه
... اول سطر نقطه چین میگذارم . حالا دیگر فقط من مانده ام و سکوت غریبی که که چند روزیست میهمان دلتنگی هایم شده . روز ها و شب ها از پس هم میگذرد و من هر روز به جای پیش رفتن در مسیر اصلیم تنها کاری که میکنم دور شدن از آن است . مبهمم کاش میشد خیلی از چیزارو عوض کرد هر روز دارم بیشتر از خدای خودم دور میشم خدای من خدایا کجایی؟ صدام میاد اون بالا ؟! شایدم نه ... فکر کنم اونقدر دور شدم که دیگه حتی صدام به گوش خدا نمیرسه . ببخشید میشه یکی راه و به من نشون بده آخه اینجائی که من ایستادم خیلی تاریک و من از تاریکی میترسم توی این تاریکی صداهای عجیبی میاد میشه یکی از عرش الهی یه طناب بندازه پائین ؟ میخوام خودمو باهاش بکشم بالا نخیر مثل اینکه خبری نیست من اینجا تنهای تنهام پس یه چیزی اینجا یه نقشه راهنما پیدا میشه واسه رسیدن به خدا ؟ ...
تقدیم به بهترین دوستم تو گذر خواهی کرد از پس این کوچه دیدمت پشت درخت که نگاهم کردی کاش میبودی و میدیدی قطره باران دلم را نیز که چکید از ابر نگاهم مثل باران تو قدم خواهی زد در پس این کوچه و من آرام آرام زمزمه خواهم کرد همه احساس خودم را با تو در شبی مهتابی ... برایت نوشتم و خواهم نوشت چون تو تنها کسی بودی که از اولین لحظه با من و پروانه آبی هم قدم بودی و در روز های بارانی دلم با من بدون چتر گام هایت را تکرار کردی چون تو بودی که بعد از مدت ها پنجره های باران نخورده دلم را گشودی رو به نور ایمان روزات طلایی
Kandini birak bana
Ya da beni bana birak da yashayaim
Bu nasil ayrilik
Bir daha galma
Galmada alishaiem
Ben senin yalniz kalishlarin da tek addressin olamam
Ya benim ol har sheyimla
Ya da onut har sheyimla
Yolar dor donedik olmadik soc biraz sende
Biraz da bende
Ama ozatma yolom artik
Sakin birdaha galmam
sonmuor ateshimiz
Ama alev alev de yanmuor
Ayrilik soramam berabar ken de olmiur
Yazilmishsa bir kes ellahi kalem le kaderimiz Hich bir kalem kaderi silip bashdan yazmiyuor
هنوز هم نمیدانم اینجا چه فصلی است که من کال مانده ام و به تو نمیرسم ؟!؟!
شاید هنوز یه وقتایی یادی از نگاه من هم بکنی یادی از خاطره ها مون توی کوچه های خیس اونکه ایستاده هنوز کنار اون درخت سیب شاید منم ... که دارم باز توی آغوش خیالت بی قراری میکنم بی نقطه
باران که میبارد دلم برای او تنگ تر و تنگ تر می شود راهی میشوم آن دم بدون چتر بر زیر سقف آسمان من بغض هایم را سنگین تر میکنم آسمان گریه هایش را بی نقطه
دو دریچه دو نگاه دو پنجره دو رفیق دو همنشین دو حنجره دو مسافر تو مسیر زندگی دو عزیز دو همدم همیشگی با هم از غروب و سایه رد شدیم قصه عاشقی رو بلد شدیم فکر میکردیم آخر قصه اینه جز خدا هیچکی ما رو نمیبینه دو غریبه دو تا قلب در به در دو تا دلواپس این چشمای تر دو تا اسم دو خاطره دو نقطه چین دو تا دور افتاده تنها نشین عاقبت جدا شدن دستای ما گم شدیم تو غربت غریبه ها آخر اون همه لبخند و سرود چشم پر حسادت زمونه بود بی نقطه |
About![]()
از تنها بودنم راضی نیستم اما خوشحالم که با خیلی ها نیستم Archivesمرداد 1391خرداد 1391 ارديبهشت 1391 فروردين 1391 Authorsمائده سیدمردانیLinks
LinkDump
ترانه |