پروانه ی آبی
کاش برای یک بار هم که شده آغوشت را تجربه کنم . برای همیشه برای تمام لحظه ها بعد از آن تحمل مرگ رویای پروانه آبی برایم اسانتر خواهد بود . مرگ لحظه هایش و ثانیه هایش پشت پلک هایت هر شب کدامین معجزه رخ میدهد ؟ چه پنهان داری میان نگاه هایت ؟ هر چه هست هم تلخ است ، هم شیرین ، هم دل فریب . چه میشود یادگاری از من و تو برای همیشه پشت یک قاب عکس ماندگار شود ؟ چه میشود اگر اینبار فنجان های قهوه را بر عکس کردیم فقط من و تو سوار بر نیمه ی ماه باشیم و بس؟ رویای بودنت هر ثانیه و هر لحظه با من است ، بدون توقف . بیا و مرا با زمزمه های آشنایت دوباره به خواب شاهزاده ها ببر بیا اگر اینبار دنیا رهایم کرد تو با من باش ... بیا اینبار سیب سرخ را تو از دستان من بچین ... به تو قول داده ام قول داده ام تا روزمرگ احساسم رویای بودنت را رها نکنم و خط قرمزی بکشم همچون حصار بر پیرامون خلوتم . در این خلوت تنها میخواهم خودم باشم و تصور شبهایی مهتابی که در آغوش توام ... تصور لمس رز های وحشی از دستان تو ... بیا و اینبار از قصد گذری دوباره کن از دلم و ورق بزن قصه هایی را که هر شب برای چشمان بی خوابم از تو میگویم . و قدم بزن دوباره زیر بارانم بدون چتر حتی اگر قدم های اخری باشد که در بارانم میزنی .. بی نقطه
نظرات شما عزیزان:
|
About![]()
از تنها بودنم راضی نیستم اما خوشحالم که با خیلی ها نیستم Archivesمرداد 1391خرداد 1391 ارديبهشت 1391 فروردين 1391 Authorsمائده سیدمردانیLinks
LinkDump
ترانه |